عرفان و حکمت
عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
تبیین عقلی و نقلی عرفان و حکمت و پاسخ به شبهات
صفحه‌اصلیدانشنامهمقالاتتماس با ما

حضرات خمس

منبع: حکمت عرفانی؛ تحریری از درس‌های عرفان نظری استاد سید یدالله یزدان‌پناه صفحه296 تا 303

حضرات خمس از نگاه عرفا عبارت‌اند از: تعين اول و ثانی (حضرت اول)،‌ عالم عقل (حضرت دوم)، عالم مثال (حضرت سوم)، عالم ماده (حضرت چهارم) و انسان كامل (حضرت پنجم).

فهرست

حضرات خمس

يكي از واژه‌هاي شايع در عرفان اسلامي،‌ «حضرات خمس»‌ است. بنابر بحث‌هاي پيشين،‌ از منظر عرفاني هر موجودي به قدر سعه و ضيق هويت خویش،‌ مظهر حق‌تعالي است و خداوند در او ظهور کرده و اسما و صفات و كمالات حق و به تبع آنها ذات مقدسش در آن حضور خواهد داشت. بنابراين همة اشيا در كل نظام هستي، محضر يا حضرت خداوندند و باري‌تعالي در آنها حضور دارد.

بر این اساس، شمار حضرات، به نحو جزئی، بي‌نهايت خواهد بود؛ لكن عارفان مسلمان همة آنها را به طور کلی در پنج مرحله، دسته‌بندي کرده، از آنها به «حضرات خمس» نام مي‌برند.

حضرات خمس بنابر آنچه در عرفان آمده است بدین قرارند:

تعين‌های حقی، يعني تعين اول و تعين ثاني كه دو مرحله از ظهور در درونِ صقع ربوبي‌اند، در مجموع يك حضرت به شمار آمده‌اند، و در پي آن، هر يك از عوالم سه‌گانه كه ـ مطابق اصطلاحي كه خواهد آمد‌ـ تعين‌های خلقی را تشكيل مي‌دهند،‌ حضرت‌هاي دوم و سوم و چهارم را سامان مي‌دهند. حضرت پنجم نیز كه جامع‌ همة حضرات پیشین است و از جهتي تمام قوس صعود در آن معنا مي‌يابد،‌ كون جامع يا انسان كامل نام دارد،‌ و همچنان‌كه در بحث‌هاي مربوط به انسان‌شناسي عرفاني خواهد آمد، انسان كامل حضرتي است كه خداوند به نحو كامل در آن ظهور کرده و حضور دارد، از همین روی، اين حضرت را «حضرت جامعه» مي‌گويند. [۱]

اصطلاح ديگري كه در بستر حضرات خمس به کار می‌رود،‌ واژة غيب و شهادت است؛ زيرا حضرت اول كه در ميان تعين‌هاي غيبي فراتر از آن يافت نمي‌شود، «غيب مطلق» است، و در جانب ديگر، حضرت چهارم و عالم ماده كه شهادتي بارزتر از آن ديده نمي‌شود،‌ «شهادت مطلقه» نام دارد. بر اين اساس، حضرت دوم یا عالم عقل كه به غيب مطلق نزديك‌تر است، «غيب مضاف» نام گرفته است؛ چه، در مقايسه با حضرت اول، شهادت است، نسبت به حضرات ديگر، غيب به شمار مي‌آيد. به همين ترتیب، حضرت سوم یا عالم مثال «شهادت مضاف» خواهد بود؛‌ زيرا به حضرت شهادت مطلقه، يعني عالم ماده، نزديك‌تر است، و هرچند در مقايسه با آن غيب است ـ و از همين نظر، گاه همچون عالم عقل، آن را‌ غيب مضاف گويند‌ـ نسبت به حضرات بالاتر شهادت شمرده مي‌شود. اما حضرت خامس يا انسان كامل، جامع غيب و شهادت است و همة حضرات غيب مطلق و مضاف و شهادت مطلقه و مضاف را در خود دارد. [۲]

گفتنی است نمونة اعلاي اين جامعيت، انسان کامل است، اما نمونة ضعيف آن که مي‌تواند به فعليت برسد، در نوع انسان وجود دارد. از همين رو، هر انساني در درون خود نمونة کوچکي از عوالم ماده، مثال، عقل و اله را مي‌يابد.

عبدالرحمن جامي، واژه ‌حضرات خمس را با قدری تفاوت به ‌كار برده است. وي با تفكيك تعين اول و تعين ثاني از يكديگر‌،‌ هر يك از تعين‌های اول و ثاني و عالم عقل و عالم مثال و عالم ماده را يك حضرت شمرده است.‌ بنابر اين اصطلاح مراد از حضرت پنجم عالم ماده است. جامي در اواخر فصّ يوسفي از نقد النصوص مي‌گويد:

بدان كه عوالم مع كثرتها منحصر در پنج است، و آن را «حضرات‌ خمسه» خوانند، و اين پنج حضرت جاي ظهور و بروز حق است در آن به صفتي از صفات خويش؛ و صفتْ لازم ذات است. اول حضرت ذات [(تعين اول)] است كه آن را «غيب مطلق» گويند كه از آن هيچ كس حكايت نتواند كرد؛ زيرا كه آنجا اسم و رسم نگنجد و عبارت چون اشارتْ مجال ندارد: بي‌دل از بي‌نشان چه گويد باز؟

دويم حضرت اسما [(تعين ثاني)] است كه در آن بروز حق است به الوهيت. سيم حضرت افعال است ـ يعني عالم ارواح [(عالم عقل)] ـ كه در آن بروز حق است به ربوبيت. چهارم حضرت مثال و خيال،‌ كه آن جاي بروز است به صور مختلفة دالّه بر معاني و حقايق. پنجم حضرت حس است و مشاهده،‌ كه جاي بروز است به صور متعينة كونيه. [۳]

بدین‌ترتیب، جامي عوالم كلي را با تفكيك تعين اول از تعين ثاني،‌ در قوس نزول بررسي کرده و آنها را حضرات خمس نامیده است، و عالم انسان كامل را در اين اصطلاح وارد نکرده است. لكن وی در جايی ديگر از نقد النصوص با احتساب انسان كامل، مراتب كلي عالم را شش مرتبه برشمرده است و مي‌گويد:

مراتب كليه [(حضرات)] شش است: مرتبة اولي و آن غيب مغيب است و نام كرده شده است به «غيب‌ اول» و «تعين اول»؛ مرتبة ثانيه غيب‌ ثاني است كه مسماست به «تعين ثاني»...؛ مرتبة ثالثه مرتبة ارواح [(عالم عقل)] است...؛ مرتبة رابعه مرتبة عالم مثال است...؛ مرتبه خامسه عالم اجسام است... و اين مرتبه را نام كرده‌اند «مرتبة الحسّ» و «عالم الشهادة»؛ و مرتبة سادسه، مرتبة جامعه است مر جميع مراتب را، و آن حقيقت انسان كامل است. [۴]

جامي گرچه مجموع عوالم و مراتب كلي را در دو قوس نزول و صعود، شش مرتبه و حضرت مي‌شمارد،‌ در ادامة گفتار خویش دربارة تعداد حضرات، به قول ديگر عرفا كه تعين اول و ثاني را يك حضرت شمرده‌اند و عوالم را در قوس نزول چهار عالم و چهار حضرت و در كل دو قوس، پنج حضرت به حساب آورده‌اند، اشاره كرده است و مي‌گويد:

و گاه باشد كه تعين اول و ثاني را... مرتبة واحده اعتبار كنند و مراتب كليه را منحصر در پنج مرتبه دارند و آن را «حضرات خمس» خوانند. [۵]


در پايان بحث حضرات خمس لازم است به دو نكته توجه کنیم:

  • اول آنكه گاه در آثار عرفا، ابتدا غيب مطلق و شهادت مطلقه را مطرح، و سپس از عالم عقل و عالم مثال ياد مي‌كنند. اين شیوة طرح بحث موجب شده است كه عالم ماده را حضرت دوم بشمارند؛‌ لكن بايد دانست اين عنوان و رقم، صرفاً ناظر به بيان و گفتار است، وگرنه مرتبة دوم از حضرات، همان عالم عقل است؛
  • دوم نیز آنكه حضرت پنجم، یا همان حضرت جامعه که همة حضرات چهارگانة ديگر را در خود دارد، حضرت انسان كامل است؛‌ اما گاهي در آثار عرفا، بين جمع تفصيلي حضرت‌هاي چهارگانه و جمع اجمالي آنها فرق گذاشته شده است و جمع تفصيلي را از آن كل عالم بما هو عالم، كه وحدتي حقيقي دارد، دانسته‌اند، و جمع‌ اجمالي را متعلق به انسان مي‌شمارند، و هر دو را از حضرت خامسه و حضرت جامعه تلقي مي‌کنند.

سعيدالدين فرغاني (م ۷۰۰) در مشارق الدراري، در اواخر اصل دوم‌ مي‌گويد:

... اول را حضرت و مرتبة غيب و معاني گويند، و آن حضرت ذات است بالتجلّي والتعيّن الاوّل والثاني...، و دوم را كه در مقابلة اوست،‌ مرتبة شهادت و حس خوانند...، و سوم را كه تِلوِ مرتبة غيب است متنازلاً،‌ مرتبة ارواح گويند، و چهارم را كه تِلوِ عالم حس است متصاعداً، عالم مثال و خيال منفصل خوانند، و جامع ايشان تفصيلاً حقيقت عالم است و اجمالاً صورت عنصری انسانی. [۶] ؛ [۷]

پانویس

۱. ر.ک: فرغاني‌، مشارق الدراري، چاپ دفتر تبليغات اسلامي قم، ص۱۴۳، ۱۴۴.

۲. قيصري در شرح فصوص الحكم‌ (فصل پنجم از مقدمه، ص ۲۸) در اين‌ باره مي‌گويد:‌«... لمّا كانت الحضرات الالهية خمساً،‌ صارت العوالم الكلّية الجامعة لما عداها ايضاً كذلك واول الحضرات الكلّية حضرة الغيب المطلق وعالمها عالم الأعيان الثابتة في الحضرة العلمية (= تعين ثاني) وفي مقابلتها حضرة الشهادة المطلقة وعالمها عالم الملك وحضرة الغيب المضاف وهي ينقسم الي ما يكون أقرب من الغيب المطلق وعالمه عالم الأرواح الجبروتية والملكوتية اعني عالم العقول والنفوس المجرّدة والي ما يكون أقرب من الشهادة‌ وعالمه عالم المثال... والخامسة الحضرة الجامعة للأربعة المذكورة وعالمها العالم الانساني الجامع لجميع العوالم وما فيها». در عبارت قيصري دو نكته بايد کانون دقت قرار گيرد: الف) در ديدگاه قيصري، تعين اول، آن گونه كه ديگر عرفا مثل قونوي و فرغاني توضيح داده‌اند، جايگاهي ندارد و ميان مقام ذات و عالم عقل فقط عالم معاني كه ما آن را تعين ثاني مي‌شماريم واسطه شده است؛ ب) در كلام قيصري، عالم مثال و حضرت ثالثه، غيب مضاف ناميده شده است؛‌ لكن روشن است همچنان‌كه غيب مطلق در كنار خودْ غيب مضاف دارد، شهادت مطلقه نیز در كنار شهادت مضافه را خواهد داشت.

۳. نقد النصوص، ص۱۸۱.

۴. همان، ص ۳۰، ۳۱.

۵. همان، ص۳۱.

۶. مشارق الدراري، ص۱۴۳، ۱۴۴. همچنین جامي در نقد النصوص (ص۳۱، ۳۲) عين اين عبارات را آورده است.

۷. جامي در ادامة بحث‌هايش در باب شمار حضرات، در نقد النصوص (ص۳۳)، كلام صدرالدين قونوي را از شرح الحديث آورده است كه در تبيين حضرات خمس،‌ عالم معاني و تعين ثاني را حضرت اول، و عالم عقل را حضرت دوم، و عالم مثال و خيال مطلق را حضرت سوم، و عالم مثال و خيال مقيد را حضرت چهارم، و عالم ماده را حضرت پنجم مي‌شمارد. عبدالرحمن جامي در حاشية اين تبيين مي‌گويد: «اين قايل مرتبة مثال را به اعتبار اطلاق و تقييد دو حضرت داشته است از حضرات خمس و مرتبة انسان كامل را علي‌حِدَه حضرتي نداشته است، لعدم مغايرتها سائر الحضرات لأنها ليست إلاّ احدية جمعها».

لكن اين برداشت جامي (که متأثر از محقق فناری است) از كلام شيخ كبير، قونوي، نادرست است؛‌ زيرا خود وي در آثارش توضيح داده است كه مراد وي از مثال مطلق، انسان كامل است كه به دلیل جامعيت آن نسبت به طرف عالم معاني و عقول (يعني تعين ثاني و عالم عقل) و نسبت به طرف عالم مثال و عالم ماده،‌ حالت برزخيت ميان آنها را دارد، و از این رو، میان آنها مطرح شده است. بنابراين در كلام قونوي تفاوت مهمي وجود ندارد و انسان كامل را نيز جزو حضرات به شمار آورده است و تنها از نظر جايگاه حضرات،‌ حضرت انسان كامل را نه حضرت پنجم بلكه حضرت سوم، و ميان دو حضرت اول و دوم، و دو حضرت چهارم و پنجم قرار داده است، و واژة «مثال مقيد» در كلام او در برابر «مثال مطلق» (انسان كامل) است و اعم از مثال منفصل و متصل (مقيد) در اصطلاح مشهور است.

قونوي در نفحة چهارم از نفحات الهيه‌ ‌ انتشارات مولي، (ص ۱۸) مي‌گويد:‌ «... وانحصار مراتبه الأصلية في الحضرات الخمس الالهية الكلّية وهي الغيب المشتمل علي الأسماء‌ والصفات والاعيان الممكنة والمعاني المجردة والتجليّات [(تعين اول و تعين ثاني)]، وفي مقابلتها حضرة الشهادة والحسّ والظهور والإعلان [(عالم ماده)] وبينهما حضرة الوسط الجامعة بين الطرفين ويختص بالإنسان. وبين الغيب [(حضرت اول)] وهذا الوسط [(انسان)] حضرة الأرواح العلي والروح الأعظم وما سطره بالامر العلي من كونه مسمي بالقلم الأعلي [(عالم عقل)]. وبين الشهادة‌ والوسط [(بين عالم ماده و انسان كامل)] ايضاً مرتبة المثال المقيّد...».